روان‌کاوی پسامدرنی راز کازانووا و دون‌خوان


روان‌کاوی پسامدرنی راز کازانووا و دون‌خوان

کازانووا و دون‌خوان دو فیگور مهم در ادبیات و هنر مدرن و در تفکر مدرن هستند. اگر کازانووا یک اغواگر بزرگ زنان و یک انسان لیبرتین واقعی است که تبدیل به یک اسطوره می‌شود، دون‌خوان یک اسطوره است که تبدیل به یک واقعیت می‌شود. این دو فیگور و دنیای آن‌ها، فتوحات و ماجراجویی‌های عشقی و اروتیکی و یا نظریات آن‌ها زمینه‌ساز بیش از دو سده ادبیات و ایجاد چشم‌اندازهای مختلف کلاسیک،مدرن و پسامدرن به این فیگورهای مهم جهان مدرن می‌شوند.

راز اغواگری و جذابیت این دو فیگور چیست که اینگونه برای انسان‌ها و برای جهان مدرن یا پسامدرن دارای اهمیت می‌شوند و چرا این دو فیگور نامیرا هستند؟ این نوشته می‌خواهد پاسخی مختصر و روان‌کاوانه برای این سوالات بیابد و نیز نگاهی نو به این پدیده را نشان دهد و از مرزهای تفکر مدرن و روان‌کاوی مدرن عبور کند و ضعف این تفکر در درک «پدیده کازانووا و دون‌خوان» را نشان دهد و در انتها می‌خواهد خواننده ایرانی را با مفهوم جدید خویش به نام «کازانووای خندان» آشنا سازد. مفهومی که اولین بار در بخش‌های منتشر شده کتاب «اسرار مگو» در اینترنت به بیان و تشریح آن پرداختم.

Labels: