مشکل نهایی این است که آقای کلانتری متوجه نیست که همه ایرانیان در واقع یک روشنفکر یا انسان بومیگرا هستند. زیرا یکایک ما محکوم بدانیم که مفاهیم مدرن را در فرهنگ و زبان خویش پذیرا شویم و یا این پذیرش و تلفیق به شیوه شترمرغی، نارسیستی صورت میگیرد و یا به شیوه پذیرش سمبولیک و ایجاد انواع و اشکال مفاهیم مدرن گیتیگرایی ایرانی و روایات مدرن و تلفیقی از سنت/مدرنیت. شخصیت هر ایرانی نقطه تلاقی سنت/مدرنیت است و یا او از چندپارگی به چندلایگی سمبولیک دست مییابد و در معنای نیچهایی به یک «اروپایی خوب» و «ایرانی خوب و مدرن» تبدیل میشود، به نسل «مهاجران دوملیتی و روشنفکران چندمتنی» ایرانی دگردیسی مییابد و یا اسیر نگرش نارسیستی و سیاه/سفید مانند نگرش شریعتی و یا نگاه کلانتری باقی میماند. ازینرو در معنای «دیفرانس دریدا» کلانتری درواقع شریعتی تعویق یافته و متفاوت است و شریعتی، کلانتری تعویق یافته و متفاوت است. همانطور که چپ وراست ایرانی، قهرمان و دیکتاتور ایرانی در نهایت دو روی یک سکه و اسیر یک گفتمان هیستریک و نارسیستی بوده اند و گاه هنوز هستند.
Labels: مقالهها
off white jordan 1
goyard handbags
supreme clothing
golden goose
supreme clothing
paul george
moncler
kobe byrant shoes
supreme t shirt