به قول نیچه، رشد دموکراسی به معنای رشد حکومت « خدایان» و به پایان رسیدن حاکمیت یک « خدا یا نگاه مطلق» است. اکنون می بینیم که تنها یک رهبر یا پدر نیست که از نگاه و خواست خویش سخن میگوید، بلکه بنا به فشار جامعه و دیسکورس، شاهد حضور «پدران» و چالش میان پدران هستیم. حال پسران و دختران بایستی با خلاقیت و طنز مدنی خویش این چالش را گسترده سازند و باعث حضور « خدایان جوان»، باعث حضور « نظرات جوان و خندان و مدرن و دیالوگ میان پدران و مادران/پسران و دختران» باشند. اکنون جنبش مدنی و به ویژه نیروی جوان آن بایستی با رشد این چالش و مناظره در اینترنت، جامعه مدنی و در دولت و غیره، با خلاقیتهای فردی و جمعی و با رشد مبارزه مدنی به هزار شکل، با دیالوگ مدرن و تحول دیسکورسیو (گفتمانی) از طریق « رمززدایی» نمادهای گذشته و ایجاد « معانی نو و مدرن» برای نمادها و رسوم سنتی، به رشد و تعمیق « حضور این نیروی نو و خواستهای او» کمک رسانند و همزمان با این حرکات مدرن و مسالمتآمیز، سرکوب سنتی و شیوههای سنتی برخورد به «بحران و سرکوب دگراندیش» را هرچه بیشتر ایزوله و سرافکنده سازند. از تحصن و اعتراض مشترک و فراگروهی در خارج از کشور تا خلاقیتهای اعتراضی هنری و فردی در فیس بوک و اینترنت، تا نماز جمعه امروز و سخنان رفسنجانی و حضور موسوی و کروبی نزد خانواده «سهراب»، نمادهایی از این وحدت در کثرت خودجوش و چالش همه جانبه، نمادهایی از رشد گفتمان مدرن و چالش مدرن و مبارزه با گفتمان سنتی« کشتن سهرابها و نداها به دست رستم» و در نام آرمان و نگاهی مطلقگراست.
باری صحنه، صحنه نبرد میان این خلاقیت نو و چالش همه جانبه و حضور هزاران نگاه و فردیت نو، حضور یک وحدت در کثرت نو و مدرن از یک سو و از سوی دیگر تلاش برای ایجاد وحدت سنتی از طریق سرکوب «دگراندیش» و نفی حضور اوست. این «نفی حضور» امروز شکستی نو و مهم خورده است و اکنون «پدران» هرچه بیشتر حضور پسران و دختران و نیازمندی به آنها را به رسمیت میشناسند و پسران و دختران به دیالوگ با آنها مینشینند، از سخنان درستشان حمایت میکنند و همزمان به آنها نقادانه مینگرند و حرکات و اعمالشان را، دودلی و گرفتاریشان میان تعلق به «رای ملت» یا به « رای یک آرمان و رهبر» را به نقد میکشند. در مسیر این تحول در حال وقوع است که هر چه بیشتر « کمبود درونی و معضل درونی جامعه ما» حضور می یابد و خواهان پاسخگویی به خویش و رفع این کمبود است. زیرا در این جامعه و سیستم هیچکس « در جای» خودش نیست و مطابق نقش «سمبولیک» و موقتی که زندگی و یا قانون مدرن به او اعطاء کرده است، عمل و رفتار نمیکند.
زیرا رهبر یا پدر باید بی طرف و حامی قانون و از یک سو زمینهساز رواداری و برادری و از سوی دیگر چالش و دیالوگ و رقابت سالم میان اعضای خانواده و یا جامعه مدنی و دولت باشد تا خانواده و سیستم مرتب در عین حفظ وحدت تحول یابند و متناسب با شرایط رشد و قوّت یابند. دولت نیز بایستی ایجادگر این صحنه رقابت و چالش مدنی و حافظ و اجرا کننده « قانون» و رقابت سالم باشد و باید بداند حکومتش و قدرتش « یک قدرت سمبولیک (نمادین) و موقتی» و دارای مرز است و زیر نظر مجلس و نگاه جامعه مدنی است و بایستی پاسخگوی اعمال خویش باشد. جامعه مدنی بایستی در عین هواداری از دولت و سیستم خویش، به نقد و بررسی اعمالش بپردازد و دارای امکان تغییر او و ایجاد دولتی نو باشد.
جنبش کنونی ایرانی و روند تحولات هر روزه ایرانی، در واقع تبلور این کمبودها و معضلات درونی سیستم سیاسی و فرهنگی ماست و تبلور خواستهای گفتمان مدرن ایرانی، خواستهای درونی انسان ایرانی( یا خواست دیسکورس «نام پدر» در معنای روانکاوی.2) برای عبور از این کمبودها و یافتن « جا و مکان درست خویش در سیستم و جهان» است. آنها حامل و تبلور میل و تمنای «ایرانیان» به عبور از بحران کنونی و ایجاد یک « نظم نوین» سیاسی، فرهنگی و ایجاد یک وحدت در کثرت نوین و مدرن ایرانی هستند.
در مسیر این بحران و تحول قانونی و مدرن است که سرانجام این تحول گفتمانی و ساختاری صورت میگیرد و خانواده جدید ایرانی شکل میگیرد که در آن از پدر و مادر تا پسران و دختران جای درست خویش را در ساختار و نظم درونی فردی، خانوادگی و قانونی مییابند و در عین احترام متقابل ایرانی میان «اولیاء و فرزندان»، همزمان چالش و دیالوگ و حق استقلال فردی رشد مییابد. اینگونه «فرد و دیگری»، «فرد و خانواده»، «جامعه مدنی و دولت» بر بستر علاقه و احترام به یکدیگر، همزمان برای رشد و شکوه فردی و جمعی مرتب با یکدیگر چالش و گفتگو میکنند و متناسب با شرایط تحول مییابند. در این تحول مسالمت آمیز و همه جانبه است که به جای سیستم و گفتمان استبدادی خانوادگی، فردی و دولتی، به جای حالت ایرانی « پدر جبّار و « مام» وطن مظلوم»، به جای جدل سنتی «ظالم و مظلوم» و نفی دگراندیش در پای مجسمه یک اخلاق و یا آرمان مطلق، شیوه مدرن و ایرانی «رواداری مشترک و علاقه مشترک به شکوه و رفاه فردی و جمعی» و دیالوگ و چالش نظرات میان «پدران و مادران/پسران و دختران» رشد مییابد ، ساختار سیاسی و فرهنگی مرتب تحول مییابد و جای دیسکورس و ساختار سنتی را میگیرد. ما در این مسیر این تحول مهم هستیم و نماز جمعه امروز و سخنان آقای رفسنجانی، گامی دیگر در مسیر رشد و توجه به این گفتمان نو و تحول در معنای «نمادهای سیاسی و مذهبی» و تحولی در هیرارشی روابط قدرتی در سیستم بود. ( طبیعتا در حد امکانات و تحول فعلی آقای رفسنجانی و جناح او)
حال گام بعدی حضور بیشتر این نظرات و خواستهای مدرن و در چهارچوب قانون، در همه سطوح دولتی و جامعه مدنی و چالش مدرن این نظرات مهم است. زیرا در مسیر رشد و تعمیق این چالش مدرن است که هر چه بیشتر، حکومت خدایان و نظرات مختلف رشد می کند و جامعه ما هر چه بیشتر وارد مرحله رواداری مدرن و دیالوگ «پدران، پسران و دختران» به جای گفتمان سنتی و خطرناک « پدرکشی و یا پسرکشی» میشود و « پدران» متوجه می شوند که پسران و دخترانشان رشد و بلوغ یافته اند و صاحب نظر و خلاقیت هستند و بر خواستهای خویش تاکید میکنند. همانطور که در مسیر این چالش مدرن و مداوم، «پسران و دختران» متوجه میشوند که «پدران» نیز مرتب قادر به تحول هستند و برای تحول خویش نیاز به تحول «پدران» خویش نیز دارند. اینگونه است که هرچه بیشتر رابطه پارادکس همراه با «علاقه و احترام/نقد متقابل» در جامعه و در سیستم رشد میکند و با هر تحول در یک بخش، دیگری نیز مجبور به تحول و رشد حرکات و سخنان خویش میشود، به ویژه برای حفظ منافع فردی و سیاسی یا اقتصادی خویش و گروه خویش. در مسیر این تحول ساختاری و فرهنگی و از طریق چالش و دیالوگ مدنی است که هرچه بیشتر، یکایک اجزای جامعه مدرن و در حال تحول ایرانی، «جا و مکان واقعی» خویش را می یابند و حکومت قانون مدرن و در معنای روانکاوی، حکومت سمبولیک « نام پدر. 2» در جامعه و فرد رشد مییابد و بر صحنه سیاسی و فرهنگی حاکم میشود.
ما اکنون در صحنه جدیدی از این نبرد میان این گفتمان نو با گفتمان سنتی سرکوب «دیگری و دگراندیش»هستیم. هر صحنه این بازی با خویش راهها وامکاناتی برای رشد این تحول و یا برای مقابله با آن تحول ایجاد میکند. ازینرو گام بعدی ما بایستی، تاکید بر بخشی از سخنان هاشمی رفسنجانی و کاندیداها، یعنی موضوع زندانیان سیاسی و دادخواهی مردم و موضوع حضور اعتراض مردم در صدا و سیما و جدل و چالش عمومی در این زمینه و برای یافتن بهترین راه برای عبور از «بحران کنونی» باشد. اکنون که «وجود بحران، اعتراض و دادخواهی مردم» هر چه بیشتر به رسمیت شناخته شده است، پس گام بعدی رشد این حضور، بحث و چالش همگانی و از طریق حرکات مدنی برای بیان علل این بحران و راههای برونرفت از این بحران است.
نقطه اجماع جمعی ما اکنون قبول یک «بحران همه جانبه» و ضرورت عبور از این بحران به شیوه مدرن و بدون شیوه سنتی «پدرکشی و پسرکشی» است. نقطه اجماع جمعی ضرورت ایجاد یک وحدت نو و آشتی ملی از طریق تحول در ساختارهای سیاسی، حقوقی و فرهنگی و رشد دیالوگ و چالش مدرن برای یافتن بهترین راه عبور از بحران کنونی در جامعه مدنی و در ساختار دولتی و رهبری است. گام بعدی رشد حضور این گفتمان نو از طریق چالش و مناظره همه جانبه در باب «اعتراض کنونی و ضرورت حاکمیت قانون و حقوق شهروندی» است. این چیزی است که در واقع نظم درونی دیسکورس و بازی کنونی از یکایک ما، از جامعه مدنی و دولت، میطلبد و همزمان با ایجاد صحنه جدیدی از این بحث و چالش نو در نماز جمعه امروز، در واقع جامعه مدنی ودولت، یکایک نیروهای اجتماعی را وادار میکند که به حرکت و تحول در «جا و مکان» خویش و به پاسخگویی به تحولات کنونی مشغول شوند و بدینوسیله دیسکورس مدرن ایرانی و « عقلانیت زندگی و زمانه»، به خواست خویش که ایجاد یک «نظم نو» است، گامی نزدیکتر میشود.
ادبیات:
1/ http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-52263
2/ دیسکورس «نام پدر» به این معناست که کودک و یا انسان پی میبرد که با مادر و یا با معبود و حقیقت خویش تنها نیست و همیشه نفر و راه سومی وجود دارد و او مجبور به دیالوگ با جهان و با «دیگری» است و هیچگاه به راز نهایی و حقیقت نهایی خویش و جهان پی نمیبرد و زندگیش و حقایقش در واقع « روایاتی نمادین و سمبولیک» و قابل تحول هستند. اینگونه انسان با قبول ناتوانی خویش از دستیابی به یگانگی با یک معشوق و یا ناتوانی از دستیابی به قدرت مطلق و به بینیازی، در واقع صاحب قدرتی نو میشود. زیرا او اکنون میداند هر عمل و حالتش در واقع یک « نقش و رل اجتماعی و موقتی» است و میتواند مرتب به روایتی نو از حالات خویش به عنوان زن و مرد، عاشق و مومن، معلم و غیره بیابد. در جامعه ای که این قانون درونی رشد کند و قوام یابد، آنگاه حکومت دیکتاتوری واستبدادی و حقایق مطلق مجبور به عقبنشینی هستند و هیچکس نمیتواند صاحب حق ویژه یا ممتاز باشد و یا ورای قانون باشد.