حال نوبت رفسنجانی است که در برابر این انتخاب قرار گرفته است. زیرا جامعه از او میطلبد که «کمبود» را رفع کند و نقض قانون و نام پدر توسط دولت و رهبری را جبران کند و از آن انتقاد کند و راهی برای برون رفت از بحران نشان دهد. از طرف دیگر او دارای ارتباطات و منافع مشترک فراوانی نیز با مخالفان کنونی خویش است و اینجاست که و انتخاب نوع سخن و حرکت برای او دشوار است. بنابراین او سعی میکند که احتمالا از سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» استفاده کند و هم از انتقاد درست معترضین سخن گوید و هم ضرورت آشتی ملی و حفظ وحدت درونی و نظام را مطرح کند. موضوع این است که کفه ترازوی سخنان او بیشتر به کدام سمت سنگین تر است و اینکه آیا او میتواند دفاع از نظام و سیستم را به این شیوه مطرح کند که بایستی، دقیقا برای اینکار، به حکومت قانون و رسیدگی به دادخواهی مردم پرداخت و نقش رهبر بایستی بی طرف باشد.
موضوع مهمتر حضور موسوی و خاتمی و جنبش سبز در این نماز جمعه است که در واقع به معنای حضور اعتراض در یکی از مهمترین سنگرهای مخالفان خویش و بیان واقعیت و خواست خویش است. ازینرو نیز کسانی تهدید به کتک زدن آنها کرده اند. همانطور که رشد اعتراض مشترک در خارج از کشور و اعمال تحصنی و یا اعتراض در اینترنت، نماد رشد این گفتمان نو و رشد یک وحدت در کثرت نوین در جامعه ماست.
از طرف دیگر این تحولات و خواستهای جامعه مدنی و دیسکورس از یکایک ما سبب میشود که فردی چون « عالیجناب سرخ پوش» سابق و یا وزیر دولت سابق، امروز هر چه بیشتر به حامل و نمادی از یک تحول نوین و مدرن تبدیل میشود. این تحول نشان میدهد که اساس تحول گفتمانی است و هیچکدام از ما دارای یک ذات نهایی و مطلق نیستیم و بنا به خواست زمانه ( یا خواست دیسکورس روانی قانون و «نام پدر»)، مرتب با بخشی نو و حالتی نو از خویش روبرو میشویم و در برابر این تصمیم گیری قرار میگیریم که به چه شکل با سرنوشت و خواست زمانه از ما ارتباط بگیریم و آیا حامل روایتی نو و مدرن از تحول و رشد مدرن فردی و جمعی باشیم و یا به ابزار سرکوب روایتهای مدرن و اسیر روایت کهن و استبدادی تبدیل شویم. این انتخابی است که اکنون در برابر یکایک ما و در لحظه کنونی در برابر صحنه جدید بازی، نماز جمعه فردا و آقای رفسنجانی قرار گرفته است.
همانطور که این تحول فردی ناشی از تحول گفتمانی، در موضع گیریهای آقای رفسنجانی، موسوی و یکایک ما، به معنای این نیز هست که بایستی این تحول توسط نیروهای دیگر مورد نقد و بررسی قرار گیرد و تناقضات و درگیریهای درونی هر فرد و یا نیروی اجتماعی، هر پدیده اجتماعی و سیاسی، بر اساس پیوند و رابطه شان با گفتمان کهن و مطلقگرایانه رهبر/مریدی و یا با گفتمان نو بررسی و بحث شود. تا اینگونه، بر بستر رواداری متقابل و قبول امکان تحول یکایک ما، از دولت تا جامعه مدنی و یکایک نیروهای داخلی و خارجی، همزمان چالش و دیالوگ مدرن رشد کند. زیرا این چالش و دیالوگ مدرن باعث رشد و قوام این تحولات فردی و ایجاد ساختارهای حقوقی و سیاسی مناسب آن میشود.
بر بستر این رابطه پارادکس روادارای مدرن و ایرانی/ نقد مدرن است که گفتمان سنتی و جنگ ناموسی و پارانویید برای آرمانهای مطلق و رهبران مطلق و جبّار به کنار زده میشود و هر چه بیشتر جدل و دیالوگ سیاسی و اجتماعی و در چهارچوب قانون رشد می کند. بر بستر این رابطه پارادکس بر اساس احترام و علاقه/نقد متقابل است که قانون/فردیت و خواستهای بالغانه و غیر افراطی رشد مداوم می یابد، قوانین استبدادی و روابط استبدادی، قانونگریزی پسروی میکند. بنابراین نیز خواست یکایک ما بایستی رشد این دیالوگ مدرن و تحول مدرن و کمک به تحول مدرن رقیب و مخالف، از طریق وفاداری به این رابطه و ارتباط پارادکس و وفاداری به قانون ( در معنای روانکاوی «نام پدر» و قبول ناممکنی قانون و حقیقت مطلق) باشد. بر اساس این بلوغ فردی و جمعی است که هیچکدام از ما نمیتوانیم خواهان درگیری فیزیکی و سرکوب یکدیگر در نماز جمعه فردا باشیم بلکه خواهان حضور نظرات مختلف و قبول یکدیگر در کنار هم، خواهان دیالوگ هستیم؛ خواهان شنیدن سخنان و تصمیمگیری یکی از رهبران مهم نظام در باب این تحولات، چگونگی ادامه این بحران و راه دستیابی به وحدتی نو هستیم.
طبیعی است که تصمیم و سخن او و حضور نیروهای معترض در واقع بحث و سناریوی نوین را و جدل میان دو گفتمان مدرن و سنتی را به مرحله تازه ای می کشاند و این حرکت به ناچار و بنا به منطق بازی و دیسکورس، با خویش عکس العملهای نو و تحولات نو و نقد و چالش نو را به همراه خواهد داشت. مهم، درک منطق و ضرورت نهفته در این حرکات و تصمیمات و درک خرد و منطق نهفته در توجه به این حرکات در جامعه مدنی و کمک به رشد این تحول به شیوه مدرن، بر بستر رواداری و چالش مدرن میان دولت و جامعه مدنی و بخشهای مختلف آن، و وادار کردن گفتمان سنتی سرکوب فیزیکی و روانی «دگراندیش» به عقب نشینی مداوم است. مهم رشد مداوم این تحولات و عقب نشینی گفتمان سنتی و پارانویید «پدرکشی و پسرکشی» است.
باری بازی تازه شروع شده است و در ابعاد و اشکال مختلف ادامه خواهد یافت. موضوع مهم همکاری جمعی و چالش جمعی در این باب و رشد این گفتمان« قانون، فردیت، خواست بالغانه» به اشکال و انواع مختلف است. موضوع در معنای روانکاوی حاکمیت دوباره قانون و «نام پدر» در جامعه و رشد سیستم مدرن در همه سطوح و ساختارهای جامعه است. موضوع، عدم فراموشی قربانیان و دادخواهی آنها و بدست آوردن خواست مشترک آنها و یکایک ما، یعنی ایجاد سیستم و ساختار مدرن ایرانی در یک حرکت مدنی و مسالمت آمیز است. موضوع جلوگیری از کشتارهای بعدی و رشد «نام پدر» و حکومت قانون مدرن در جامعه خویش به اشکال مختلف است. بحث این است و سناریوی درونی زندگی ما و سیستم را وادار میکند که به شیوه خویش به این انتخاب دست زنیم و در این بازی شرکت کنیم.زیرا ذات زندگی و انسان در پی دست یابی به فردیت،آزادی و حکومت « قانون یا نام پدر» است.