نتایج متناقض انتخابات کنونی
1/ همانطور که در مقالهام مطرح کردم، گفتمان سیاسی ایران در حال گذار از یک بحران مدرنیت و در حال یک تحول مدرن و بنیادین است و اساس این تحول بنیادین، رشد «جدل سیاسی مدرن و گذار از جنگ خیر/شری با دشمن» است. مناظرههای تلویزیونی و بحث مباحث مهم مدرن در تلویزیون و در خیابان و اینترنت، نمادهایی از این تحول و گذار مهم بودند. شرکت بیسابقه ملت ایران در انتخابات، نمادی دیگر از این تحول و بیانگر مشارکت همگانی در مباحث مهم مدرن جامعه ما، از حقوق شهروندی و عدالت اقتصادی تا رابطه با آمریکا است. حالت مسالمتآمیز این بحثها و عدم هراس حاکمیت از این مناظرات و بحثهای خیابانی، نشانههایی دیگر از این بلوغ و تحول جدید چندجانبه و نماد رشد یک وحدت و اعتماد مدرن، همراه با نقد و چالش مدرن در فرهنگ و گفتمان سیاسی جامعه بود. در این بحث و تحول نوین جنبش سکولار، ایرانیان خارج از کشور نیز این بار حضور فعالتری داشتند و سه برابر بیشتر از انتخابات سابق در این انتخابات شرکت کردند.
2/ طبیعی است که این تحول مدرن دارای حالات بحرانزای درونی خویش و گرفتار درگیری میان تحولات مدرن و هراسهای سنتی در همه عرصهها، از شیوه مناظره تا ساختار انتخاباتی، است. ایران در حال گذار از یک پروسه بحران مدرنیت در همه عرصههای سیاسی، حقوقی و فرهنگی خویش است. ما این تناقضات سنتی و ساختارهای غیر دمکراتیک را، هم در عدم امکان حضور کاندیداهای فراوان و یا استفاده از شیوههای سنتی در مناظرهها مانند «مظلومنمایی»، افترازنی و غیره شاهد بودیم. نتایج انتخابات نیز بار دیگر معضلات ساختاری و بحرانزای درون سیستم انتخاباتی و غیره را به وضوح نشان داده است. فاصله شدید میان احمدینژاد و موسوی و دیگر کاندیداها و رای بیست و چهارمیلیونی او ، هرچه بیشتر امکان وجود یک « تقلب منظم و گسترده» و میل «عبور مهندسی شده» از انتخاب بیست میلیونی خاتمی را نشان میدهد. ازینرو « بهتزدگی و خشم و اعتراض» مخالفان او و بیانیههای اعتراضی آقایان موسوی و کروبی قابل درک است. همان طور که اعتراض مردم در خیابانها قابل درک است و سرکوب آنها توسط نیروی انتظامی حکایتی دیگر از این معضلات سنتی است. در یک جامعه مدرن ایرانی بایستی این خواستها و اعتراضات مورد بررسی قانونی قرار گیرد و حتی در صورت لازم یک «انتخابات مجدد» صورت گیرد و دولت بایستی در واقع همانطور که از مناظرات تلویزیونی هراس نداشت، اکنون نیز امکان مناظره و امکان نافرمانی مدنی قانونی و اعتراضات مردمی را فراهم آورد و از آنها نترسد.
مشکل اما این است که این بررسی قانونی بایستی توسط «شورای نگهبان» صورت گیرد، اما او خود بخشی از مشکل است. ازینرو اعلامیه موسوی و کروبی سمت و سویش از یک سو متوجه اذهان عمومی و از طرف دیگر متوجه آقای خامنهای است که به عنوان « پدر و رهبر سیستم»، دارای قدرت فراوان و تاثیرگذاری در نتیجهگیری انتخابات است . همزمان به نوعی از مراجع تقلید میخواهد که بر رهبر تاثیر بگذارند.همین سمتوسوی اعلامیهها خود نمادی دیگر از معضلات ساختاری گفتمان مدرن ایرانی و در عین حال بخشی از ویژگی تحول ایرانی است. در یک تحول مدرن بایستی هرچه بیشتر در واقع قانون و سپس جامعه مدنی مورد توجه یک اعتراضیه قانونی باشد، تا بتواند هم از بررسی قانونی بیطرف استفاده کند و هم از جنبش مدنی برای تاکید بر خواست خویش و هواداران خویش کمک بخواهد. نقش رهبر و «پدر» بایستی هرچه بیشتر، بنا به ویژگیهای فرهنگی ایرانی، به نقش یک «سمبل قانون» و حامی رقابت قانونی و بیطرف و حامی توجه به خواست مردم تبدیل شود.همانطور که نقش «شورای نگهبان» بایستی هر چه بیشتر در طی زمان به نقش حاشیهای و مشاور رای مردم تبدیل شود و بیطرف باشد. اما همینجا مشکلاتی دیگر از این معضلات ساختاری خویش را نشان میدهد که نامه آقای رفسنجانی به رهبر نیز نمادی دیگر از بیان این معضلات است.
3/ انتخاب احمدینژاد اما از طرف دیگر تناقض شدید میان برخی خواستهای اقشار متوسط حامی کروبی و موسوی و اقشار پایینی حامی احمدینژاد را نشان میدهد. این اقشار پایینی و به ویژه شهرهای کوچکتر در شیوه حرکت احمدینژاد که ترکیبی از میل «مدرنیت کاربردی»، همراه با یک شیوه پوپولیستی « دفاع از مستضعفین و دفاع از اسلام و ایران» همراه است ، هنوز تبلوری از خواستهای خویش را میبییند. آنها در آقای احمدینژاد نمایندهای از «خودشان» میبینند که «مظلوم» واقع شده است و با این حال حاضر است در مقابل یک ««شمن بزرگ» داخلی مثل «فاسدان اقتصادی و هاشمی رفسنجانی» و یا دشمنان خارجی که میخواهند حق مسلم ایران را نفی کنند، بایستد و پیروز شود. آقای احمدینژاد توانست باز هم با همان شیوه قدیمی، پیروزی خویش را ممکن سازد، با آنکه این بار شرایط برای او نامناسبتر بود و رقیبان جدیدی داشت و در عرصه خارجی با یک برخورد نوین و همراه با احترام به ایران توسط باراک اوباما روبرو بود. او توانست اما در میان مردم این تحول خارجی را نیز در نهایت ناشی از استقامت و مقاومت خویش و ملت ایران بخواند.
این انتخابات همزمان نشان داد که اگر تقلبی در میا ن نباشد، مباحث حقوق شهروندی کاندیداهایی مثل کروبی، هنوز برای مردم ایران نسیت به مباحث اقتصادی اهمیت کمتر دارند. اما اعتراض شدید مردم در این چند روز و شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و دفاع بخش وسیعی از احزاب و سازمانهای درون کشور و اپوزیسیون و حتی کشورهای خارجی از این تظاهرات مدنی، نشان میدهد که در واقع نتایج انتخابات بازگوکننده دقیقی بر این موضوع نیست و مباحث مختلف مدرنیت از حقوق شهروندی تا عدالت اقتصادی در بطن جامعه ایران رشد و قوت یافتهاند. از اینرو میزان رای پایین آقای کروبی میتواند همزمان ناشی از یک تقلب و اشاره سیستم به این موضوع باشد که هرگونه بحث مشابه را نمادی از یک تلاش برای « انقلاب مخملی» میخواند و با هراس و خشم میخواهد آن را سرکوب کند. آن طور که ار نتایج انتخابات برمیآید، در شهر بزرگی مثل تهران و در خارج از کشور، میزان رایهای آقای موسوی بالاتر بوده است، اما اینجا نیز تفاوت آرا تا حدودی چنان اندک بوده است که بحث « تقلب منظم » بار دیگر مطرح میشود. حتی رای پایین کاندیداها در شهرهای محل تولد خویش نیز حکایت از این تلاش برای « تقلب منظم» و خشم عمیق و تلاش برای بیاعتبار کردن این کاندیداها چون موسوی، کروبی و محسن رضایی توسط بخشی از حاکمیت میکند.
معضل عمیق روانی نهفته در برابر رشد گفتمان مدرن ایرانی
این نتایج متناقض انتخابات در واقع یک معضل اساسی و بنیادین بر سر راه رشد هر چه بیشتر تحول مدرن ایرانی را نشان میدهد. به باور روانکاوی و به ویژه روانکاوی لکان انسان در پیوند دائمی با « دیگری یا غیر» است و هر تمنا یا خواست یک انسان و یا یک گفتمان در واقع تبلور « تمنا و خواست این دیگری و یا غیر» است. برای مثال هر انسانی عمل و رفتارش را مرتب با تصویر و خواستهای « یک من ایدهآل» در درونش مقایسه میکند و اگر رفتارش با این تصویر ایدهآل همسو باشد، از خویش راضی و مغرور میشود و اگر نباشد، از خود ناراحت میشود. این « من ایدهآل» در واقع تبلوری از تمناها و خواستهای یک فرهنگ و یا دیسکورس (گفتمان) است که در روانکاوی به آن « غیر بزرگ» و یا دیسکورس «نام پدر» میگویند. (2)
سوژه یا انسان، شخصیت فردیش را بر بستر خواستها و تمناهای این «غیر بزرگ» میسازد که خواستهایش را در وجودش به حالت خواستهای اخلاقی و یا تمناهای فردی حک کرده است و یا مرتب خواستها و نیازهایش را توسط جامعه، قانون، مذهب و یا آموزش و پرورش به او نشان میدهد و از او میطلبد. تحول بالغانه فردی و یا جمعی، در نفی خشمگینانه این خواستها و یا در اسارت کورکورانه در بند این خواستهای « غیر بزرگ» نیست بلکه در درک نیاز خویش به « غیر»، خواه به معشوق، به رقیب و یا به قانون و فرهنگ، و در ارتباط بالغانه و پارادکس علاقهمندانه/ نقادانه با « غیر بزرگ» است. زیرا تمنای او همیشه «تمنای غیر» است و از طریق ارتباط بالغانه او میتواند روایت فردی خویش را از خواست قانون و فرهنگ بیافریند و با پذیرش سرنوشت خویش، همزمان راه فردی خویش را برود. راه غلط، خشم کور و یا اسارت کورکورانه در نگاه « غیر بزرگ» است و تبدیل ساختن خویش به سرباز جان برکف فرمانهای اخلاقی یا ایدئولوژیک این «غیر بزرگ» و یا تلاش برای «قتل این غیر بزرگ و قانون» و تبدیل کردن خویش به یک انسان گرفتار حالات بیمرزی و افراطی است.
وقتی از این منظر به انتخابات کنونی بنگریم، میبینیم که معضل اساسی فرهنگ ایرانی در نوع ارتباطش با «غیر بزرگ»، چه با ایدئولوژی خویش، چه با رقیب یا با رهبر و غیره است. زیرا این ارتباط هنوز هم، با تمامی تحولات مدرن در درون و برون از کشور، بیشتر به شیوه حالات تبدیل ساختن خویش به سرباز جان برکف این یا آن آرمان، مرید/مرادی و ناتوانی از ارتباط بالغانه و پارادکس نقادانه/علاقهمندانه است.
در انتخابات اخیر ایران این معضل بنیادین را به دو حالت« حالت ساختاری و حالت احساسی» میبینیم. برای درک عمیق این معضل بایستی ببینیم که سمتو سوی انتخابات ایران به سوی ایجاد جلب توجه کدام « غیر یا دیگری» است و میخواهد به تمنا و خواست کدام « غیر بزرگ» تن دهد.
سمت و سوی انتخابات ایران از یک سو در پی ایجاد یک انتخابات مدرن و باشکوه است تا هم به رای و خواست مردم دست یابد و به مخالفان داخلی وخارجی خویش نیز مشروعیت و قدرت خویش را نشان دهد و این یک خواست مشروع است. در این حالت موضوع انتخابات ایران به شیوه مدرن توجه به جامعه مدنی و رای مردم است، زیرا بر اساس قانون اساسی، رای مردم «میزان و قاضی» است. ازینرو نیز میبینیم که چگونه خواستها و فانتزیهای جمعی مدرن و یا گاه سنتی و بحرانزای اقشار مختلف مردم، از عدالت اقتصادی و حقوق شهروندی تا « جنگ مستضعف و مستکبر» و غیره به مباحث مهم انتخابات تبدیل میشوند و هر چه بیشتر شیوه مناظره و جدل مدرن رقبای سیاسی و اقشار مختلف به شیوه حاکم بر مناظرات و بحثهای خیابانی، اینترنتی در داخل و خارج از کشور تبدیل میشود.
از طرف دیگر بر اساس همین قانون اساسی، سمت و سوی انتخابات ایران متوجه خواست و تمنای « شورای نگهبان، رهبر و در نهایت اسلام و آرمان» خویش است و اینگونه است که یک تناقض درونی در هر حرکت و یا هر سخن به وجود میآید و بحران مدرنیت در جامعه و سیستم را رشد و گسترش میدهد. زیرا بر اساس این خواستهای متناقض، از یکسو همه میخواهند رای ملت اساس باشد و میخواهند به بحث مدرن تن دهند و همزمان بایستی متوجه خواستهای « غیر بزرگ» یعنی « پدر، ولایت فقیه و تصویرشان از اسلام و ایدئولوژیشان» باشند و اینگونه نیز این انتخابات میتواند هم سالم باشد و هم از طرف دیگر به علت تلاش برای اجرای تمنای این « غیر بزرگ» دست به تقلب و یا مهندسی انتخابات و عدم توجه به رای مردم بزنند. در چنین شرایطی تنها زمانی امکان یک انتخابات خوب میتواند صورت گیرد که یا خواست هر دو بخش، یعنی رای دو « غیر بزرگ»، رای مردم و رای رهبر و ایدئولوژی، مشابه باشد و یا به شیوه مدرن و در یک تحول مدرن، رای مردم به « رای اصلی تبدیل شود» و رای « دومی» به یک مشاوره دوستانه و پدرانه و حامی همگان تحول یابد و شورای نگهبان کارش به این مشاوره پدرانه کاهش یابد.
تبلور احساسی این تناقض ایرانی اینگونه است که این ایرانی، چه به عنوان کاندیدا و یا رایدهنده، برای خویش در پی ایجاد یک پیوند شکننده میان خواستهای این دو «غیر بزرگ» و میان سنت و مدرن در خویش است و بنابراین حرکاتش یا بحرانزا و عمدتا افراطی است. یا او هر چه بیشتر به یک ارتباط بالغانه همراه با علاقه و نقد با «غیر بزرگ» دست مییابد و تحول گفتمانی را میبیند و خواهان رشد این گفتمان و عبور از تناقضات ساختاری و احساسی بالا به شیوه ایجاد حالات مدرن و ساختار مدرن ایرانی است.
در حالت احساسی بحرانزا، این افراد اسیر خواستها و نگاه این « غیر بزرگ» میشوند و امروز به سرباز جان برکف خواست مردم تبدیل میشوند و خویش را « خادم ملت» میخوانند و فردا در خفا خویش را « خادم رهبر و یا خادم تصویرشان از رهبری و اسلام» میبینند و تن به حرکات متناقض میدهند. یا ناگهان هوادار یک « ناجی جدید» میشوند و فردا دچار «بهتزدگی و شوکه شدن و افسردگی فردی و گروهی» میگردند و بعد خشمگینانه طغیان میکنند. آنگاه به اسم این یا آن آرمان و رهبر اسیر میل «پدرکشی یا پسرکشی» میشوند، به جای اینکه با ایجاد یک رابطه بالغانه و همراه با علاقه/ نقد به دیالوگ با «دیگری و غیر بزرگ» بپردازند؛ به شیوههای مختلف و با حرکت « در چهارچوب قانون و برای تحول قانون مدرن»، به رشد خویش و فرهنگ خویش هر چه بیشتر کمک کنند و به ایجاد یک وحدت ملی همراه با نقد و چالش مدرن در همه عرصهها کمک رسانند. این مشکل هم در اپوزیسیون و هم در درون کشور و در میان حاکمیت به اشکال مختلف وجود دارد، زیرا ما همه بخشی از این گفتمان و تحول مشترکیم.
نتایج انتخابات
به باور فوکو در کتاب « نظم دیسکورس (3)»، هر گفتمان و یا هر تحول گفتمانی دارای یک نظم درونی است و میتوان این نظم را درک کرد، هر چند یکایک ما نیز جزیی از این گفتمان هستم و شناخت «متاگفتمانی» وجود ندارد. اگر با این نگاه روانکاوانه و با یک نقد دیسکورسیو به انتخابات کنونی بنگریم ، میتوانیم بر بستر نقد بالا، تحولات ذیل را در آینده سیاسی ایران پیشبینی کرد و در این عرصه به شیوه مدرن فعالیت کرد و همزمان این تحولات را آسیبشناسی کرد:
1/ پیروزی آقای احمدینژاد ، خواه با تقلب و یا بدون تقلب، نشان میدهد که فرهنگ ایران خواهان تغییر و تحول است اما همزمان از تحولات شهروندی عمیقتر هراس دارد و یا برایش مباحث اقتصادی و امنیت اولیه زندگی اهمیت بیشتری دارد. امکان «تقلب گسترده» معضلات ساختاری و حقوقی و هراس از تحول عمیق مدرن را نشان میدهد. اما تحول گفتمانی ایران بر خلاف هراس برخی از « شوکشدگان کنونی» نمیتواند به حالت قبل از انتخابات برگرد، حتی اگر پسرویهای موقتی و سختگیریهای اجتماعی و غیره ممکن است. زیرا بحثهای مهم انتخابی مثل رابطه بهتر با غرب و یا حقوق شهروندی برای مردم، عدالت اقتصادی بهتر و ایجاد یک مدرنیت کاربردی موثر، اکنون مباحث مهم روبروی آقای احمدینژاد است و او در صحنه سیاسی اکنون، هم در درون ایران و هم در عرصه خارجی ، با میل دستیابی به روابط بهتر و برابر با غرب و رشد حقوق شهروندی و با پیشنهاد مذاکره بیقید و شرط باراک اوباما روبروست. در واقع نتیجه انتخابات را میتوان نمادی از یک شیوه « حرکت چینی» در میان ایرانیان دانست. در این معنا که بخشی از مردم و حاکمیت با پیروزی خویش میخواهد، به شیوه خویش، رهبری این تحولات ضروری و اجتنابناپذیر را به عهده بگیرد و آن را در حد توانش انجام دهد. همزمان پیوندی نوین میان نیازهای مدرن و خواستهای ایدئولوژيک خویش مثل دفاع از فلسطین به وجود آورد. ازینرو مطمئنا آقای احمدینژاد خواهان رابطه و دیالوگ با آمریکا خواهد بود،حتی اگر آنجا به شیوه خویش، سخنان ضد آمریکایی و یا ضد اسرائیلی نیز بیان کند.
2/ اعتراضات گسترده مردم در اعتراض به « تقلب مهندسی شده در انتخابات» و به ویژه اعتراضات مسالمتآمیز وسیع و بسیار گسترده امروز مردم در تهران و در شهرهای مختلف، با حضور موسوی، کروبی و خاتمی، حکایت از رشد عمیق مباحث مدرن در جامعه و از یک تحول عمیق در جامعه ما میکند. شعور مدرن و مدنی جامعه ما امروزه تا آن حد است که از کاندیداها تا مردم و حتی در نهایت حاکمیت، خواهان حرکت قهرآمیز نیستند و میخواهند به شیوه مدرن به تخلفات رسیدگی شود. با وجود حملات بد و موضعی نیروهای ضد شورش به معترضان در این چند روز، حتی این تحول در حاکمیت نیز وجود دارد که میداند نبایستی با سرکوب شدید مردم و کشتار مردم، این اعتراضات را به طغیان خشمآلود و سرکوب خشمآلود تبدیل کند. با آنکه نمونه این حرکات اشتباه را ما در این چند روز نیز شاهد بودیم، مانند حمله به خوابگاه دانشجویان و یا آتش زدن اتوبوس و بانکها. اما خط حاکم هنوز تلاش برای ایجاد حرکت مدنی و قانونی و نافرمانی مدنی و تلاش برای یافتن حقیقت انتخابات از طریق مناظره جمعی و درخواست قانونی از شورای نگهبان برای بررسی اعتراضات توسط کاندیداهایی چون موسوی و رضایی است. هم در این معنا بایستی هم به عنوان نیروی مدرن از این اعتراضات دفاع کرد و خواهان رسیدگی قانونی به آنها شد و اگر بررسی قانونی این تقلب را ثابت کرد، بایستی به قول موسوی در تظاهرات امروز یک «انتخابات دوباره» صورت گیرد که او و دیگر کاندیداها و همه مردم با شوری بیشتر در آن شرکت خواهند کرد و ما شاهد پیروزی دیگری از تحول مدرن ایران خواهیم بود. در حقیقت اعتراضات خیابانی امروز مردم ایران را بایستی حاکمیت به سان هشداری ببیند که میگوید:« نمیتوان ابتدا مناظره مدرن راه انداخت، امید ایجاد کرد و سپس یک دفعه به سرکوب قدیمی و شیوه قدیمی هراس از هر بحث بازگشت.»
موضوع مهم آن است که این تحول مدرن که توسط مناظرهها و انتخابات به مرحله جدیدی تحول یافته بود، و با اعتراضات و تظاهرات امروز به ویژه به مرحله نوینی از تحول دمکراتیک ایران تحول یافته است، اکنون با بحث و جدل مدرن و بدون هر حرکت افراطی، چه از طرف حاکمیت و یا مخالفان و جنبش مدنی، ادامه یابد و انتقادات و اعتراضات به شیوه مدرن، هم توسط بررسی قانونی و هم توسط جنبش مدنی و حرکات قانونی و بحث همه جانبه ادامه یابد. این مهمترین وظیفه همگانی ملت ایران از دولت ، رهبر و جنبش مدنی و اپوزیسیون است که دقیقا برای رشد و ایجاد این فضای مدرن و مناظره مدرن حرکت و عمل کند. ما اکنون خوشبختانه شاهد آن هستیم که این جنبش گسترده و تحول عمیق در حال رشد مدرن در جامعه ما، در لحظه کنونی همگان را به نوعی وادار کرده است که در حد امکان خویش تن به این خواستهای مدرن بدهند و تلاش کنند که این جنبش از چهارچوب قانونی کامل خارج نشود و نیروهای راست افراطی نیز نتوانند بر صحنه حاکم شوند و بر روی مردم شلیک کنند. این خطر عمده در لحظه کنونی است و تلاش برای ایجاد این فضا و جو دمکراتیک و قانونی برای یافتن حقیقت انتخابات، مهمترین وظیفه هر نیروی سیاسی، مدنی یا دولتی است.
3/ اما آنچه مسلم است، این موضوع است که تحول مدرن و گفتمان مدرن ایرانی در این چند روز انتخابات به یک تحول کیفی و عمیق دست یافته است و در درون خویش به یک وحدت در کثرت مدرن دست یافته است و این تحول هر ثانیه در حال گسترش است. نماد این تحول را در پیوند میان جنبش مدنی درون کشور و اپوزیسیون در اعتراضات مشترک و در دفاع مشترک از حرکت مسالمتآمیز و بحث گسترده نتایج انتخابات و حوادث روز در همه تلویزیونها، اینترنت و در هر بحث خیابانی و غیره میبینیم. دفاع اکثر کشورهای مدرن از این خواستهای دمکراتیک و ضرورت رسیدگی به تقلبات در انتخابات، نمادی دیگر از این تحول مدرن و وحدت در کثرت مدرن جدید ایرانی است. نماد دیگر آن را در این موضوع میبینیم که چگونه در این چند روز همه نیروهای اصلاح طلب درون کشور و کاندیداها، تحث تاثیر این تحولات و برای دفاع از خویش و خواستهای گروه خویش، به وفاداری بیشتر به مباحث مدرن تن میدهند و بحثهای مهم مدرنیت را مطرح میکنند. احزاب سیاسی مختلف درون کشور از خواستهای مدرن مردم و نفی دیکتاتوری سخن میگویند. حتی محسن رضایی که نمیخواست اعتراضی به نتایج انتخابات کند، اکنون تحت فشار همین تحولات، به اعتراض قانونی بر علیه نتایج انتخابات و سخنان احمدینژاد دست زده است. جو رعب و وحشت، با وجود ترس طبیعی از کشتن و سرکوب، چنان در میان مردم شکسته شده است که حتی نیروهای فشار و ضد شورش نمیتوانند این جو رعب و وحشت را دوباره ایجاد کنند. از طرف دیگر در میان خود آنها و همه دولت نیز همین تفاوت نظرها و بحث گسترده رشد کرده است. آنچه که اما اینجا به وحدتی درونی و پنهان تبدیل شده است، میل حرکت مسالمتآمیز و عدم سرکوب گسترده این خواستها توسط دولت و جامعه مدنی است و این یک تحول مهم است که بایستی گسترده شود و قویتر شود تا بازگشت به عقب و حتی دستگیریها و حملات کنونی هر چه بیشتر پس رود و بحث چالش مدرن و قانونی رشد بیشتری یابد
همین تحولات حتی رهبری و دولت را تحت تاثیر قرار داده است و آنها را وادار ساخته است که برای یک تحول مسالمتآمیز و توجه به رای مردم تلاش بیشتری کنند. اگر آقای خامنهای ابتدا بدفاع سریع از نتیجه انتخابات پرداخت، اکنون از موسوی میطلبد که اعتراضاتش را به شورای نگهبان ارائه دهد و او و محسن رضایی اینکار را میکنند. کروبی نیز به شیوه خویش به این نتایج اعتراض کرده است و در تظاهرات امروز شرکت جسته است. اکنون شورای نگهبان در برابر یک تصمیمگیری مهم در چند روز آینده قرار دارد. اما هر تصمیمی او بگیرد، این تصمیم در نهایت به شیوه خویش به رشد تحولات دمکراتیک ایران کمک میکند. اگر شورای نگهبان با قبول وجود تقلبات خواهان یک « انتخابات دوباره» گردد، این یک پیروزی بزرگ برای جنبش دمکراتیک و یک جشن بزرگ و وسیعتر برای مشارکت همگانی خواهد بود. اما اگر شورای نگهبان اعتراضات را قبول نکند و پیروزی احمدینژاد را به رسمیت بشناسد، این تصمیمگیری باعث رشد بیشتر دو قطبیشدن و پولاریزه شدن جو سیاسی و پیوند درون میان جنبش دمکراتیک درون و برون کشور در برابر یک « رقیب مشترک» خواهد شد و بحثهای سیاسی و انتقادی را به درجه جدیدی میرساند و خواست تحول قانون اساسی و قبول رای مردم به عنوان رای اصلی و به کنار رفتن شورای نگهبان، هر چه بیشتر گسترده خواهد شد. حتی اگر چنین تصمیمگیری به نفع احمدینژاد فعلا احتمالی است، اما قطعی نیست. آنچه بیش از هر چیز اجتنابناپذیر است، تحول و نهادینهشدن گفتمان مدرن و ایجاد یک وحدت در کثرت مدرن به شیوههای مختلف است. این تحول گفتمانی و اجتنابناپذیر است که اکنون، در غیاب حضور کاندیداهای کاملا سکولار، از کاندیداهای مدرن و اصلاحطلب چون موسوی و کروبی، یک نماینده مدرنیت و تحول مدرن میسازد و محسن رضایی را به دفاع از تحول مدرن و به نفی استبداد دولتی وامیدارد. ازینرو نیز احتمال تلاش برای یک حکومت نظامی و غیره در فضای کنونی بسیار اندک است و در واقع بزرگترین خطا و اشتباه، چه برای دولت و چه برای جنبش مدنی است. از یاد نبریم که در ایران معمولا یک طغیان و بازگشت به دوران سیاه خشم و کشتار یکدیگر، با یک درگیری کوچک اولیه شروع شده است و همه میدانیم که چنین تحولی به ضد تحول مدرن ایران و ایجادگر دوباره جو کینه و نفرت است. زیرا بحرانهای جامعه ما جواب میخواهند و اگر این جواب به شیوه مدرن نباشد، آنگاه امکان انفجار و تکرار فاجعه وجود دارد. حتی اگر هیچگاه گذشته کامل تکرار نمیشود.
ازینرو بحران سیاسی اخیر بایستی وسیلهای برای رشد بهتر وحدت ملی و گذار مدرن ایرانی گردد و این تنها بدین شکل ممکن است که هر کس، از حاکمیت تا مردم و کاندیداها و رهبر، به مسئولیت فردی و شهروندی خویش تن دهند و قادر به عبور از نارساییها کنونی ساختاری و سنتی باشند. این گذار مدرن و عبور از بحران کنونی از یک سو به معنای رسیدگی قانونی به اعتراضات مردم و در صورت لزوم «انتخابات دوباره» است و در مسیر درازمدت به معنای قبول اهمیت محوری « رای مردم» در انتخابات و قانونگذاری و به حاشیه رفتن مداوم و تدریجی شورای نگهبان و تبدیل کار او به مشاوره صادق ملت است. همانطور که نقش رهبری بایستی به سان «سمبل قانون» به حمایت پدرانه و مسئولانه از بیعدالتی و اجرای قانون و رای مردم باشد و نه شرکت موثر در نتایج انتخابات.
این تحول به معنای اهمیت به اعتراض کنونی مردم و کاندیداها و بررسی قانونی این اعتراضات و ایجاد بحث و مناظره و به معنای عدم هراس حاکمیت از این مباحث قانونی است وگرنه جنبش زیبای انتخابات دیگر بار به یک بحران و رشد بدبینی و خشم و طغیان همگانی تبدیل میشود. همان طور که مردم و جنبش مدنی بایستی مسئولیت خویش را قبول کند و از کارهای افراطی مثل آتشزدن املاک و غیره و تکرار این خطاهای کهن خودداری کند. سرکوب بی دلیل اعتراض مردم با خویش خشم مردم و آتش خشم را بدنبال دارد و این آتش به ناچار سرکوب این حرکات و میل ایجاد نظم عمومی توسط دولت را به دنبال دارد و ما نباید به هیچ وجه به دام این «چرخه خطرناک و قدیمی» بیافتیم.
این تحولات اخیر از طرف دیگر به خوبی نشان میدهد که تصورات افراطی برخی از اپوزیسیون در باب «نمایشی بودن همه انتخابات»، یک خطای عمیق و سنتی این نگرشهای افراطی است. زیرا این انتخابات و نتایج متناقض آن، دعواهای میان کانیداها و میان جنبش مدنی و دولت و غیره، نماد رشد بحران مدرنیت و رشد چالش و دیالوگ مدرن است. گفتمان مدرن ایرانی در حال نهادینهشدن در همه عرصههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی است و عدم درک این تحول و حالات آن خطای عمده این بخش از اپوزیسیون افراطی است. در واقع آنها در معنای یک تحول گفتمانی دقیقا روی دیگر و حالت متقابل آن بخشی هستند که اکنون با مهندسی انتخابات سعی در عدم توجه به خواست مردم و ضرورت زمانه کردهاند و یا بخشی از آنها خواهان سرکوب خشونتآمیز این اعتراضات قانونی هستند. این دو بخش افراطی درون اپوزیسیون و درون حکومت، این دو چپ و راست افراطی، در نهان دچار یک بیماری قدیمی ایرانی و دچار حالات سیاه/سفیدی ایرانی هستند و به شیوهای تراژیک یکدیگر را بازتولید کرده و میکنند. همانطور که همیشه
چپ افراطی و راست افراطی دو روی یک سکه بوده و هستند. آنانی که نیز رای سفید دادند، نشان دادند که در نهایت دقیقا به آن کسی با رایشان خدمت کردند که در واقع خواهان نفی او بودند و او آقای احمدینژاد بود و نشان دادند که آنها نیز دچار حالات سنتی و عدم درک درست تحولات امروزین هستند. همانطور که این نتایج متناقض انتخابی، ضرورت و اهمیت این گذار مهم و تحول نو را در ساختار انتخابی، در قانون اساسی و در نوع برخورد ایرانی به « غیر بزرگ» و به قانون و آرمان نشان میدهد و از همه اعضایش، از دولت تا جامعه مدنی و روشنفکران آن، تقاضای تحول و حرکت در این مسیر را دارد، تا دولت و جامعه مدنی ایران دچار چنین بحرانهای مشابهای، مثل بحران امروزین نگردد.
باری حوادث کنونی و انتخابات امروری ایران، از یک سو نماد پیروزی تحولات مدرن و قدرتگیری گفتمان مدرن در همه عرصههاست و همزمان حوادثی مثل خطر « تقلب گسترده» و یا « سرکوب اعتراضات از یک سو و آتشزدن اتوبوسها» از سوی دیگر، ضرورت گسترش و نهادینهشدن این تحولات را نشان میدهد. همزمان این حوادت و تظاهرات مسالمت آمیز امروز ایران، نماد رشد و بلوغ جنبش مدنی و در کل نماد رشد و بلوغ کل جامعه و فرهنگ ایران، از مردم تا اپوزیسیون و در نهایت دولت است. زیرا در درون دولت نیز تلاش میشود که از حرکات شتابزده و سرکوبگرانه جلوگیری شود. حتی اگر اینکار برای حفظ منافع خویش و عدم از دست دادن کنترل باشد. مهم گذار از بازی کهن و خطرناک « جنگ ناموسی و سرکوب ملحد و دشمن خونی» و ایجاد رقابت مدرن، مدنی و قانونی است و این تحولات نمادهای قدرتگیری تحولات و استحکام عمیق جنبش مدنی و سیستم مدرن ایرانی است. ازینرو نیز خبر شلیک تیر در حاشیه تظاهرات امروز در تهران، موضوعی است که نگرانی ایجاد میکند و بایستی همگان بر ضرورت حرکات مسالمتآمیز و جلوگیری از خشونت بار دیگر و مرتب تاکید کنند
سیستم مدرن ایرانی و جامعه مدرن ایرانی، هر چه بیشتر ساختار سیاسی و فرهنگی مدرن خویش را میطلبد و اکنون باید حضور بالغانه و گسترده مردم، مناظرات تلویزیونی و بلوغ نیروهای سیاسی و دولتی جامعه ما، پاداش خویش را یابد و به خواستها و اعتراضاتش توجه شود تا وحدت در کثرت به وجود آمده توسط انتخابات به درجه نوینی رسد و به تحولی جدید دست یابد. این تحولات همزمان هر چه بیشتر به جهان نشان میدهد که فرهنگ و سیستم مدرن ایران یک سیستم مدرن است و یک همراه و رقیب مدرن و قوی در همه گفتگوهای سیاسی و دولتی و فرهنگی. اگر بر اساس نظر شورای نگهبان انتخابات دوباره ایجاد شود، این گامی بزرگ برای رشد وحدت و اعتماد متقابل و رشد تحول مدرن ایرانی است و اگر آقای احمدینژاد بنا به دستور شورای نگهبان به عنوان رئیس جمهور جدید بماند،آنگاه او، به سان تبلور قدرتگیری گفتمان مدرن و بحران و تناقض ضروری این تحول مدرن و تناقض درونی فرهنگ و سیستم ما، بایستی در این مسیر به شیوه خویش گام بردارد و به سخنانش عمل کند. جنبش مدنی و روشنفکر مدرن نیز بایستی، بر بستر روادارای و احترام متقابل، هم کارهای درستش را پشتیبانی کند و هم ضعفها و حرکات بحرانزای سنتی او را نقد کند و به شیوه مدرنی و مدنی به چالش کشد و تحول مدرن ایرانی را رهبری و همراهی کند. آنچه که به ضد دولت، جنبش مدنی و تحول مدرن ایران است، رشد سرکوب و جنگهای خیابانی و تبدیل اعتراض مدرن ایرانی به بازی کهن «چرخه طغیان و سرکوب» کور است. اکنون تحول مدرن پس از انتخابات و تبدیل این بحران به یک وحدت در کثرت نوی مدرن و ایجاد یک بحث و چالش قانونی در باب نتایج انتخابات ضرورت لحظه و زمانه است. تظاهرات امروز و گسترده نمادی از این بلوغ جنبش و نیز نمادی از حرکت خونسردانه دولت در برابر این اعتراض است که به طور عمده بدون خشونت صورت گرفته است. ( به جز خبر شلیک گلولههایی در حاشیه تظاهرات و احتمال کشتهشدن فردی توسط افراد افراطی) آنچه اما بدون تردید هر ثانیه در حال رشد است، رشد گفتمان مدرن و تحول عمیق سیاسی و اجتماعی ایرانی است و این تحول بازگشت ناپذیر است و اکنون بایستی هر چه بیشتر نیروهای مدرن ما با شناخت علائم این تحول سیاسی مدرن، قادر به کمک و رهبری این تحول عمیق و بنیادین باشند. ایجاد این فضا و رشد این فضای بحث و جدل مدرن و تحول وظیفه هر عنصر این جامعه از دولت تا جامعه مدنی، از آقای احمدی نژاد تا موسوی و غیره، از شورای نگهبان تا رهبری و اپوزیسیون است. موضوع دستیابی به این وحدت در کثرت مدرن و دگردیسی بحران کنونی به یک گذار نوین و عدم بازگشت به چرخه جهنمی« سرکوب و طغیان» کهن است که در نهایت به استبداد نوینی میانجامد. با آنکه هیچ استبدادی، چه به شکل سرکوب کامل این تحول و یا به شکل بازگشت به بازی کهن در نهایت کامل ممکن نیست. حوادث امروزه ایران نشان میدهند که تحول مدرن ایرانی اجتنابناپذیر است.
ادبیات:
1/ http://zamaaneh.com/analysis/2009/06/post_1004.html
2/ Zizek: Körperlose Organe. S. 214
3- Foucault.M. Die Ordnung des Diskurses.